دوستی و داشتن دوست صمیمی، دارای برترین مفهوم در میان مفاهیم ارتباطی عالم هستی است.
معنا و مفهوم دوستی، محدود به روابط انسانها نبوده و گستره بسیار وسیعتری را دربر میگیرد.
دوستی و روابط دوستانه، با مضامینی چون دوست داشتن و تعریف علاقه و عاطفه، ارتباط دارد؛ اما نباید یکسان پنداشته شود.
حضور یک دوست خوب، بهعنوان رابطهای خالص و بیریا، در زندگی هر فردی میتواند نقطه عطف طلایی برای شکوفایی استعدادهای نهان، فرصت امن بیان نهانترین حرفهای دل و ناگفتنیترین مسائل محسوب شود، که طعم و جلای دیگری، به لحظات روزمره و درکی که هر فردی از خودش دارد می بخشد.
دوستی و دوست داشتن، هممعنا نیاند اما همگون هستند!
شاید در یک کلام باید گفت، دوست داشتن، بیگانگی را بیاعتبار میکند و دوستی، دوگانگیها را میزداید. دوست داشتن و دوستی هر دو موجب یگانگی و رفع کثرت در قبای وحدت میشوند.
دوست داشتن، یعنی پسندیدن و دوستی یعنی مهر ورزیدن.
دوست داشتن شاید زیبا و موجب زیباتر شدن زندگی و احساسات و احوال باشد اما، دوستی از دوست داشتن، بیریاتر، سختتر، عظیمتر و موثرتر است.
در دوستی، حرف از پسندیدن و خواستن و داشتن نیست، حرف از تشابه و مقبولیت نیست، بلکه در دوستی، پای تفاهم در میان است و هلال ابروی مهربانی است که محراب گمان و توقع را درهم میشکند.
یک دوست، دوست خود را بیمهابا، هرگونه که هست میپذیرد و در خود میآلاید و مفهوم خود را در درک دیگری، ارتقاء میبخشد و احیا میکند. درست مانند خالقی که بهواسطه آفرینش عاشقانه، در مخلوقش حی و ماندگار میشود، دوستی نیز، به عناصر و موجودات، امتداد و اعتبار میبخشد. فلذا دوستی، نه برای منفعت فردی، بلکه برای خدمت به دیگری است.
دوست داشتن، مسئولیتپذیری بسیار میخواهد و دوستی، تعهدی به مراتب بالاتر و معرفتی عمیقتر از واژه وفاداری است.
دوستی، یک هنر است و دوستانه زیستن، یعنی هنرمندانه زندگی کردن!
هنر دوستی، هنر پذیرش است، درست مانند جانمایه خلاقیت و آفرینش، با زیبانگری و زیبانگاری همراه است؛ دوستان، یکدیگر را صیقل میدهند، میتراشند، ارزش میبخشند و زیباتر میسازند و این هنر، نیاز به پرورش مهارتهای ذهنی دارد.
به همین دلیل است که اگر زندگی را در فهوای دوست بودن، بازتاب دهیم، انعکاسی زیبا از چهره همه مفاهیم، بر رخسار جهان، نمایان میسازیم.
چهبسا از این حیث باشد که دوستی در تمام روابط و احوال، بهعنوان یک فضیلت و رهیافتی برای درک متقابل و مدارا، توصیه میشود.
دوستی با طبیعت، درختان و گیاهان، جانوران، اشیا، انسان ها و تمام عناصر کائنات، به معنای سعی بر درک و پذیرش، مدارا و مهربانی، یاری رساندن و تاثیرگذاری مثبت است. حتی تصور چنین جهانی که تمام پیوندهایش، از جنس دوستی و دوستانه بودن در کنار هم، باشد، بهشت را در نظرمان، جانی دوباره میبخشد.
برای شروع دوستانه زیستن، ابتدا باید از خویش سراغ گرفت.
خویشتندوستی و خودباوری، یعنی درک و پذیرش خود، با انصاف و با مدارا، بدون قضاوت و خودسرزنشگری، این دوستی با خویش، نابترین و مهمترین نوع رابطه دوستانه است، که مهربانی و عزتنفس را بهدنبال دارد و خودستایی و خودخواهی و غرور را میزداید و اتکابهنفس را به ارمغان میآورد؛ اینگونه است که خویشتندوست بودن، اولویت دارد.
خودبرتربینی، نژادپرستی، ستمگری، خشم، انتقام، تجاوز به حقوق و حریم دیگری، اجحاف و بیعدالتی همه و همه، بهواسطه دوست بودن با خویش، از بین میرود.
دوست خوب، بذر سبزینگی و جاودانه زیستن را در قلب میکارد و فلذا، دوست بودن با خویش نیز، بذر سبز عشق را در جان می پروراند و با خالق خویش، قریبتر میسازد. این همسایگی با خدا، فرد را از اقدام به هرگونه شر و بدی در حق خود یا دیگری، بازمیدارد و شرافت او را بازمیستاند.
پس چه خوب میشود اگر دوست خوبی برای خود باشیم تا خوبی بیافرینیم.
ویژگیهای دوست خوب، شمردنی نیست؛ بلکه ستودنی است!
- انرژی میبخشد و از دوستیهایش، انرژی میگیرد.
- صداقت دارد، یعنی نه از سر منافع، بلکه از سر خیریت دوستش، اقدام میکند و تصمیم میگیرد.
- دوستش را به خودش آورده و یاد خدا را به دلش میاندازد.
- موجب خودآگاهی است و خودباوری را باعث میشود.
- با تقویت نقاط قوت دوست خویش، موفقیتهایش را بهبود میبخشد.
- انگیزه میدهد، از آرزوهای دوست خودش حمایت میکند و بدون تحمیل عقایدش، او را در یافتن مسیر زندگی، یاری میرساند.
- سنگ صبور نیست؛ بلکه هم شانه و هم قدم است.
- به دوستش کمک میکند، استعدادهای خویش را شناخته و آنها را شکوفا سازد.
- امکان تواناتر شدن بعد از هر شکست و قویتر شدن پس از هر سختی را فراهم میآورد.
- در پی اثبات خویش نیست و در ازای حضورش مطالبهای ندارد.
- حسادت برای یک دوست خوب، معنا ندارد و به فردیت و حریم شخصی دوستش احترام میگذارد.
اینگونه است که به واسطه برکات دوستی و روابط دوستانه، تفرقه، خشم و افسردگی در خانواده و جامعه، برطرف میشود، دو شخصیتی و تضاد درونی، از بین میرود و سلامت روانی و روحی جامعه در سایه تعاملات امن و سازنده، تضمین می شود.
با توجه به تمام آنچه شرح داده شد، تدوین استراتژیهایی مناسب و اصولی برای آموزش دوستیابی و اینکه چگونه میتوان یک دوست خوب بود و نیز برای آگاهی از ویژگیهای دوست خوب و صمیمی و فراگیری مهارتهای مدیریت و ایجاد تعادل در روابط دوستانه، برای بهرهمند شدن از تمام موهبتهای بینظیر و مفید دوستی، برای همه جوامع، از همان کودکی و نوجوانی، و در کلیه نهادهای آموزشی، اهمیت بسیار دارد و برنامهریزی برای دستیابی به این مهم، باید در زمره اولویتهای فرهنگی و بنیادین دولتها قلمداد شده و برای آن سرمایهگذاری و بسترسازی گردد.
پس با حضور اساتید، محققین و مشاورین حاذق و متخصص برای رشد و شکوفایی اخلاق دوستانه در میان انسان و تمام عناصر حیات، میتوان به آینده روشن جهان، امیدوارتر بود.